بین عقربه ها جنگ شده است .
کسی منتظر تلنگر مانده .
من و قهوه ی روی میز نظاره گریم .
تنها قلم به پا میخیزد و میگوید .
زمان ، دل ثانیه شمار را نشکن !
در میان این هیاهو
مادرم درگیر من است ،
میگوید سخت نگیر دخترِ من
زندگی یک خواب است .
من به او میگویم :
مادر جان ،
خواب های ترسناکی دیده ام !
#فاطمه حسینی
پی نوشت : این نوشته بد ترین نوشته ی من و در عوض دوست داشتنی ترین برای خودم است ! دلیلش را خودمم هم نمیدانم . شما بگویید؟
درباره این سایت